قالب پرشین بلاگ


خاطره هاو دست نوشته های من
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خاطره ها و آدرس khaterehayeman.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

 

ایران مهد تمدن جهان دارای عناوین اول بسیاری در زمینه های مختلف در جهان است از جمله:

 

 

 

کهن ترين کشور دنيا (تاسيس شده در 3200 سال قبل از ميلاد مسيح)

قديميترين منبع مصنوعی يا ساختگی آبی جهان با قدمت 2700 سال (قنات گناد آباد هنوز هم آب 40000 نفر را فراهم ميکند)

کهنترين امپراتوری جهان (هخامنشيان اولين ابرقدرت تاريخ بودند و در اوج قدرت بر 44% کل جميعت جهان حکومت ميکردند که اين بالاترين درصد جميعت تحت يک دولت در تاريخ هم هست)

بيشترين شتاب پيشرفت توليد علم و تکنولوژی در جهان (340000% رشد در طول 37 سال 1349-1387، شتاب رشدی يازده برابر متوسط جهان در سال 1388, رشد سالانه کنونی 25.7%)

بقیه در ادامه مطلب

 

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, ] [ 3:33 ] [ حامد ]

ديروز صبح كه رفتم توی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می‌کشید . یکی دیگه رفت جلو گفت: - بخشید آقا...! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین...؟! - طرف جواب داد: منظور؟
- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود...!
طرف با خونسردی جواب داد: - تو سیگار می‌کشی؟ - نه ! - هواپیما داری؟ - نه ! - به هر حال مرسی بابت نصیحتت...
ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه ...!

[ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, ] [ 3:27 ] [ حامد ]

 من زنم یا مرد؟!

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسيد . 
دخترم : مامان تو زني يا مردي ؟ 
من : زنم ديگه پس چي ام ؟ 
دخترم : بابا ، چي اونم زنه ؟ 
من : نه ماماني بابا مرده . 
دخترم : راست ميگي مامان ؟ 
من : آره چطور مگه ؟ 
دخترم : هيچي مامان ! ديگه كي زنه ؟ 
من : خاله مريم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ 
دخترم : دايي سعيد هم زنه ؟ 
من : نه اون مرده ! 
دخترم : از كجا فهميدي زني ؟ 
من : فهميدم ديگه مامان، از قيافه ام . 
دخترم : يعني از چي ؟ از قيافه ات؟ 
من : از اينكه خوشگلم ، 
دخترم : يعني... 
هر كي خوشگل بود زنه ؟ 
من : اره دخترم 
دخترم : بابا از كجا فهميد مرده 
من : اونم از قيافش فهميد . يعني بابايي چون ريش داره و ريشهاشو ميزنه و زياد 
خوشگل نيست مرده ! 
دخترم : يعني زنا خوشگلن مردا زشتن ؟ 
من : آره تقريبا . 
دخترم : ولي بابايي كه از تو خوشگل تره 
من : اولا تو نه شما بعدشم باباييت كجاش از من خوشگل تره ؟ 
دخترم : چشاش 
من : يعني من زشتم مامان ؟ 
دخترم : آره 
من : مرسي 
دخترم : ولي دايي سعيد هم از خاله خوشگلتره !! 
من : خوب مامان بعضي وقتها استثنا هم هست 
دخترم : چي اون حرفه كه الان گفتي چي 
بود 
من : استثنا يعني بعضي وقتها اينجوري ميشه 
دخترم : مامان من مردم 
من : نه تو زني 
دخترم : يعني منم زشتم 
من : نه مامان كي گفت تو زشتي تو ماهي ، ولي تو الان كودكي 
دخترم : يعني من زن نيستم ؟ 
من : چرا جنسيتت زنه ولي الان كودكي 
دخترم : يعني چي ؟ 
من : ببين مامان همه ي آدما شناسنامه دارن كه توي شناسنامه شون جنسيتشون مشخص 
ميشه جنسيت تو هم توي شناسنامه ات زنه . 
دخترم : يعني منم مامانم ؟ 
من : اره ديگه تو هم مامان عروسكهاتي 
دخترم : نه ، مامان واقعي ام ؟ 
من : خوب تو هم يه مامان واقعي كوچولو براي عروسكهات 
هستي ديگه 
دخترم : مامان مسخره نباش ديگه من چي ام ؟ 
من : تو كودكي 
دخترم : كي زن ميشم ؟ 
من : بزرگ شدي 
دخترم : مامان من نفهميدم كيا زنن ؟ 
من : ببين يه جور ديگه ميگم . كي بتو شير داده تا خوردي بزرگ شدي 
دخترم : بابا 
من : بابات كي بتو شير داد ؟ !!!!!!!!!! 
دخترم : بابا هر شب تو ليوان سبزه بهم شير ميده ديگه 
من : نه الان رو نمي گم ، كوچولو بودي ؟ 
دخترم : نمي دونم 
من : نمي دونم چيه ؟ من دادم ديگه 
دخترم : كي؟ 
من : اي بابا ولش كن ، بين مامان ، زنها سينه دارن كه باهاش به بچه ها شير ميدن 
، ولي مردا ندارن 
دخترم : خب 
بابا هم سينه داره 
من : اره داره ولي باهاش شير نمي ده !! فهميدي 
دخترم : خوب منم سينه دارم ولي شير نمي دم پس مردم . 
من : اي بابا ببين مامان جون خودت كه بزرگ بشي كم كم مي فهمي . 
دخترم : الان مي خوام بفهمم . 
من : خوب هر كي روسري سرش كنه زنه هر كي نكنه مرده 
دخترم : يعني تو الان مردي ميريم پارك زن ميشي 
من : نه ببين ، من چيه تو ميشم ؟ 
دخترم : مامانم 
من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن 
دخترم : آهان فهميدم . 
من : خدا خيرت بده كه فهميدي ، برو با عروسكهات بازي كن 
****نيم ساعت بعد 
دخترم : مامان يه سوال بپرسم 
من : بپرس ولي در مورد زن و مرد نباشه ها 
دخترم : در مورد ماهي قرمزه است . 
من : خوب بپرس 

دخترم : مامان ماهي قرمزه زنه يا مرده ؟!!!!!!!!!!!!!!

.

.

.

گرفته شده(کپی شده) از وبلاگ :

"کلبه ی فمنیست چه" با ادرس

http://az-daro-divar.blogfa.com/

[ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, ] [ 3:15 ] [ حامد ]

 

روزی دوستی از ملانصرالدين پرسيد : ملا، آيا تا بحال به فکر

 

ازدواج افتادی؟

 

ملا درجوابش گفت : بله،زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج

 

افتادم.

 

دوستش دوباره پرسيد : خب،چی شد ؟

 

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و

 

به هند سفر کردم ،در آنجا با دختری آشنا شدم که بسيار زيبا بود

 

ولی من او را نخواستم ،چون از مغزخالی بود

 

به شيراز رفتم :دختری ديدم بسيار تيزهوش ودانا ، ولی من او

 

را هم نخواستم،چون زيبا نبود

 

ولی آخر به بغداد رفتم وبا دختری آشنا شدم که هم بسيارزيبا و

 

همين که ، خيلی دانا و خردمند وتيزهوش بود .

 

ولی با او هم ازدواج نکردم.

 

دوستش کنجکاوانه پرسيد : چرا؟

 

ملا گفت :برای اينکه او خودش هم به دنبال چيزی ميگشت ، که

 

من ميگشتم هيچ کس کامل نيست اينگونه نگاه کنيم...

 

مرد را به عقلش نه به ثروتش.

 

زن را به وفايش نه به جمالش .

 

دوست را به محبتش نه به کلامش .

 

عاشق را به صبرش نه به ادعايش .

 

مال را به برکتش نه به مقدارش .

 

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش .

 

اتومبيل رابه کاراييش نه به مدلش.

 

غذا را به کيفيتش نه به کميتش .

 

درس را به استادش نه به سختيش .

 

دانشمند را به علمش نه به مدرکش .

 

مدير را به عمل کردش نه به جايگاهش .

 

نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش .

 

شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش .

 

دل را به پاکيش نه به صاحبش .

 

جسم را به سلامتش نه به لاغريش .

سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش . .


 

[ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, ] [ 2:52 ] [ حامد ]

 

 نخند!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.
نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!
... به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!
به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به راننده ی چاق اتوبوس ،
به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که زندگیش را دود میکند,
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،
به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،
به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،....
نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!
آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بارمی برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جارمی زنند
سرما و گرما می کشند،
وگاهی خجالت هم می کشند،..خیلی ساده...

[ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, ] [ 2:40 ] [ حامد ]

 خارج جايي است که همه آدم ها در آن ايدز دارند !

مملکت خارج جايي است که همه در آن با ناموس همديگر کار دارند !
در حالي که در مملکت ما چند نفر با ناموس همه کار دارند !!!

کشور خارج جايي است که رييس جمهورشان بيشتر از يک دست لباس دارد بس که تشريفاتي و مرفه است !
تازه در خارج کراوات هم مي زنند که همه ميدانند يک جور فلش و علامت راهنماي رو به پايين است !

خارجي ها همه غرب زده هستند بي همه چيز ها !!!
مردم خارج ، هميشه مست هستند و دائم به هم ميگويند: يو آر ... !!!
اما در اينجا ما هميشه در حال احوال پرسي از خانواده طرف مقابل هستيم بس که مودب و بافرهنگيم !

ما در ايران خيلي همه چيز داريم ! نان ، مسکن و حتي به روايتي آزادي !
اما فرق اصلي ما در اين است که خودمان ميگوييم اين ها را نداريم ، ولي مقاماتمان ميگويند داريد !
و ما از بس که نفهم هستيم ، اصرار ميکنيم و ميگوييم پس کو ؟!!!
آن وقت آنها مجبور ميشوند گشت درست کنند و به زور به ما حالي کنند که ايناهاش !!!
در خارج اما اينطوري نيست بس که آنها بي منطق هستند !

خارج جاي عقب افتاده اي است که گشت نسبت ندارد ! آن ها براي لاک زدن جريمه نميشوند !
در خارج هنوز نفهميده اند که رنگ سياه مناسب تابستان است !
خارجي ها بس که دين و اعتقاد ضعيفي دارند ، با ديدن موي نامحرم ، هيچ چيزيشان نمي شود !!!
اما ما اگر يک تار مو ببينيم ، دچار لرزش مي شويم ! بس که محکم است اين اعتقاداتمان !

خارجي ها فکر ميکنند ما در جنگ جهاني هستيم چون کوپن داريم و سهميه بندي !
آنها وقتي جنگ جهاني ميکردند همه چيزشان سهميه بندي بود !
ما هميشه در حال جنگ جهاني هستيم ! بس که رييس جمهورها و ---- منتخب ما هستند !

آنجا کشيش ها و پاپ حوزه علميه ندارند بس که بي فرهنگ هستند !
خارجي ها بس که بي دين و کافر هستند ، نمي دانند ازدواج از نوع موقت چيست !
خارجي ها بس که سوسول هستند مي گويند مرد با زن برابر است و
هيچ استاد پاک و مطهري نبوده که بهشان بگويد نخير ! هر 4 تا زن ميشود يک مرد !!!
ما استاد پاک و مطهري داشتيم که استاد اخلاق بود و پسرش هم براي
نشان دادن اصل و نسب پدرش ، در مجلس به يکي ديگر گفت : فيوز !!!
البته او قبل از فيوز يک ( پ ) هم گذاشت که ما نفهميديم چرا !

آن ها بس که بي فرهنگ هستند در کليسا با کفش مي روند و عود روشن ميکنند، در حالي که همه مي دانند لذت حرف زدن با خدا در بوي جوراب مخلوط با گلاب است !

آن ها تمام شعر هاي مذهبي خود را با آهنگ ميخوانند، بس که الاغند،
در حاليکه وقتي آدم با خدا حرف ميزند ، اجازه ندارد شاد باشد !
خدا خيلي ترسناک است و هيچکس جز ايراني ها نميداند اين را !

ما قطب جهان اسلاميم در حالي که خارج در جهان اسلام هيچ چيز نيست !
ما ميدان آزادي داريم ولي خارجي ها فقط مجسمه آزادي دارند !!!
و هر بچه اي ميداند که اصلا مجسمه يعني هيچ کاره ! پس ما آزادي داريم ولي خارجي ها ندارند !

آن ها خواننده هايي دارند که همش اعتراض ميکنند بس که بي ادبند ،
در حالي که خواننده هاي ما ميخوانند همه چي آرومه بس که هنرمندهاي مودبي هستند !

آن ها بس که به بزرگترشان احترام نميگذارند ، هيچ وقت آل پاچينو و جرج کلوني و آنجلينا جولي را ،
نمي فرستند دست بوس اسقف و پاپ تا بلکه عبرت بگيرند و کار بد نکنند در فيلم ها !

ما در ايران تعداد صندلي هاي دانشگاه هايمان از متقاضي ها بيشتر است بس که علم داريم !
فيلم هاي ما در ايران هيچ وقت پايان غمگين ندارد بس که ما شاديم ،
ولي خارجي ها همه افسرده هستند و همه اش در فيلم ها در حال خون ريزي و کارهاي بد بد !
در حالي که همه ميدانند لذت هر فيلمي به عروسي انتهاي آن است !

آن ها بس که سوسول هستند هر 4 سال يک نفر ميشود همه کاره مملکتشان ،
ولي ما هميشه گفته ايم که حرف مرد يکي است و هيچ کس عوض نميشود !

ما در ايران خانواده خود را خيلي دوست داريم و هر وقت کاره اي شديم ،
تمام فک و فاميل خود را ميکنيم مدير !
اما آن ها بس که بنيان خانواده قوي ندارند ، اين کارها را بلد نيستند !

ما از اين انشاء نتيجه ميگيريم که خارج جاي بدي است !
خارج جايي است که همه آدم ها در آن ايدز دارن

ديگه چيزي واسه گفتن ندارم

این از یه دوست بود دلم نیومد نزنم تو وبلاگم 

 

[ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, ] [ 2:28 ] [ حامد ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

قرار بود من در این وبلاگ از خاطره هام بگم ولی نشد هر کاری کردم نمیشه دیگه از این به بعد هرچی دل تنگم خواهد مینویسم فقط لطف بفرمایید نظر یادتون نره
امکانات وب

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 32
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 57
بازدید کل : 22675
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1