قالب پرشین بلاگ


خاطره هاو دست نوشته های من
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خاطره ها و آدرس khaterehayeman.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سلام

  بنام تویی که نمیدونم آخرش چیه؟

         

 

من به آمار زمین مشکوکم  

اگر این سطح پر از آدمهاست 

پس چرا این همه دل ها تنهاست

این شعر ما ل علی تکتاست واقعا خوب گفته،واقعا درست گفته،چون دل من واقعا تنهاست اگه تنها نبود مطمئنا 

به هیچ عنوان نمیومد دلشو رو کسایه دیگه خالی کنه

از زندگی خسته نیستم، از خودم خستم ،از تکرار خستم ،از بی خدایی خودم خسته ام،از بی فردایی خودم خستم 

از بی فهمی خودم از خودم خستم چون هیچ وقت نتونستم ،ولی دلم میخواد بتونم ...

 

[ دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, ] [ 16:27 ] [ حامد ]

 سلام

بنام تویی که نمی دونم چرا ؟

به خدا ،اصلا بزار قسم نخورم ،آخه نمیدونم باید به چی قسم بخورم دلم میخواد شاد باشم ،شاد روحی ،دلم میخواد

چیزایی رو که دلم میخواد انجومشون بدم .دلم میخواد بشینم و یه جا فقط با خدا حرف بزنم  دلم میخواد هیشکی ازم توقعی نداشته باشه ،دلم میخواد اصلا بزرگ نشم ،دلم میخواد اون باشم که خودم میخوام ،دلم میخواد اون طور باشند که من میخوام ،دلم میخواد اون نباشه عشق نباشه،فکر نباشه،دلم میخواد خدا را طوری ببینم که مردم انتظار از من دارند دلم میخواد .  ....

 

ولی نمیدونم اینا رو که دلم میخواد کسی میدونه ،که دلم میخواد ،نمیدونم خدا اینا رو درست میدومنه، .....

.....

کل حرفامو بزارید تو یه جمله  خلاصه کنم ......

دلم میخواد امید باشه 

                                             دلم میخواد امید باشه

امید

 

[ دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, ] [ 2:56 ] [ حامد ]

 به تو تبریک میگم که به تو باختمو                                  زیربالت هردم دل خود ساختمو

به تو تبریک میگم که دلم پیش تو بود                               که ذتموم زندگیم توی آتیش تو بود 

 

مگه چی خواستم ازت به جز عاشق بودن                       که چشام برای تو آینه ی دق بودن

بگو چی کم داشتم که بریدی از دلم                                 به کدوم مقصودت نرسیدی از دلم 

 

به تو تبریک میگم که بی خودی                                      تو زرق و برق دنیا گم شدی

به تو تبریک میگم گم شدنو                                           گل گلخونه ی مردم شدنه 

 

دل غمگین تر از دل من هم مگه هست                            تونشون من بده دل غمگین اگه هست

تو صدای قلبمو نشنیدی ای وای...                                  مردم از چشمای تو دیگه از من چی میخوای

 

به تو تبریک میگم که به تسلای دلم                              که دل سنگیتو بزاری جای دلم

این منم از دنیا رونده و  وامونده                                     این منم که هر چی داشته پای تو سوزنده 

 

 

 

[ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, ] [ 11:9 ] [ حامد ]

 

[ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, ] [ 3:50 ] [ حامد ]

 

[ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, ] [ 3:42 ] [ حامد ]

 

[ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, ] [ 3:35 ] [ حامد ]

پسر کوچولو به مادر خود گفت:مادر داری به کجا می روی؟
مادر گفت:عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است
به شهر ما آمده است.این طلایی ترین فرصتی است که می توانم
او را ببینم وبا او حرف بزنم،خیلی زود برمیگردم.
اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می شود.
و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد….
حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت.
پسر به مادرش گفت:مادر چرا چهره ی پریشانی داری؟
آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟…
مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت:من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر رساندند که او نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.ای کاش خدا شهرت و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود.کودک پس از شنیدن حرف های مادر به اتاق خود رفت و لباس های خود رابیرون آورد و گفت:مادر آماده شو با هم به جایی برویم من می توانم این آرزوی تو را برآورده کنم.
اما مادر اعتنایی نکرد و گفت:این شوخی ها چیست او بیش از نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.حرف های تو چه معنی ای میدهد؟
پسر ملتمسانه گفت:مادرم خواهش می کنم به من اعتماد کن،فقط با من بیا.مادر نیز علیرغم میل باطنی خود درخواست فرزند خود را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می داشت.بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند.
پس از چندی قدم زدن پسر به مادرش گفت:رسیدیم.در حالی که به کلیسای بزرگ شهر اشاره می کرد.مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت:من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست.این رفتار تو اصلا زیبا نبود.
کودک جواب داد:مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود پس آیا افتخاری از این بزرگ تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است حرف بزنی؟

[ پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, ] [ 3:1 ] [ حامد ]

 

چرا دختر اگر تو خيابون بلند بخنده كاره بديه.چرا اگر يه مرد لباس زنانهبپوشه تحقير ميشه، ولي يه زن كه لباس مردونه ميپوشه ؛خنده دارنيست.چرا اگربه يه مرد بگن مثل زنها ميمونه بهش بر ميخوره يه جوري كه اينگار بهش فحشدادن.ولي وقتي به يه زن بگي مثل مردا ميمونه ، ناراحت نميشه .شايد حتي خوششهم بياد.چرا تو ادبيات و متون مختلف بعضا به جاي كلمه انسانيت ميگنمردانگي يا اينكه وقتي كسي، گذشت و بخششي انجام ميده ؛ بهش ميگن خيلي مردي.
 
سلام ،اين سوالي بود كه تو پست قبلي مطرح كرده بودم.حالا ميخوام بدونم؛چي شد كه مردا فكر كردن از زنها بهترن، و زنها ،هم اين رو قبول كردن.البته پاسخ دقيق به اين سوال مستلزم علم ومطالع زيادي هست؛كه من ندارم. بخاطر همين با توجه به دايره اطلاعات خودم جواب ميدم.اين مورد رو ذكر كنم؛ كه اونچه اينجا ميخونيد ؛حاصل تحقيق منه، بخاطر همين امكان اشتباه درش هست.
با توجه به اين موارد بحث رو شروع ميكنيم.
اول چند مورد از موارد روزمره و جملات تحقير آميز كه براي زنان استفاده ميشه . روبيان ميكنم.
فرضا، دوست شخصي در قبالش بي انصافي ميكنه . اين شخص وقتي دوستش رو مي بينه ؛ بهش ميگه خيلي نامردي . مفهموم اين كلمه در لغت نامه دهخدا از اين قراره ،ناکس . بی غیرت . (ناظم الاطباء). بی حمیت . بی عار و ننگ . بی تعصب . بی رگ . بی درد. بی عار.كسي که مردانگی وشجاعت و دلیری ندارد. دشنام گونه ای است. خود كلمه از نا + مرد تشكيل شده. يعني كسي كه مرد نيست. خب ، عملا كسي كه مرد نيست،زنه ديگه.
يا پدري كه وقتي از پسرش قول ميگيره، بهش ميگه پسرم قول مردونه ميدي كه فلان كار رو انجام بدي.
يا به اين شعر از شمس تبريزي توجه كنين
مرد تمام 
مرد تمام آنکه نگفت و بکرد 
وآنکه بگويد   بکند ، نيم مرد 
آنکه نه گويد نه کند، زن بوَد 
نيم زن است آنکه بگفت و بکرد 
البته اين طرز صحبت ويژه ما نيست؛ در تمام ملل وجود داره.
حتي وقتي به فحش هاي جنسي،هم توجه ميكنيم،جايگاه مفعول در روابط جنسي بعنوان توهين به ديگران اطلاق ميشه ، و جايگاه فاعل توهين كه نيست، مايه مباهات هم هست. يعني حتي جايگاه زن در روابط جنسي اگر به كسي نسبت داده شه؛ توهين حساب مياد.
براي پاسخ به تمام اين موضوعات بايد ريشه اين موضوع رو پيدا كنيم.
به چندين هزار سال قبل به زمان انسان هاي اوليه برميگرديم.انسان ها در ابتدا شكارچي بودن.شكار حيوانات نياز به مهارت واستقامت و روياروي با خطرات مهلك داشت.حالا مردها به چند دليل اين كار رو به عهده گرفتن.
اول بخاطر اينكه بشكل ذاتي، توان بدني شون از زنها بيشتره .دوميش، به اين دليل كه زنها استعداد ويژه اي درنگهداري و پروش كودكان دارن ؛جدا از اين استعداد، كودكان تا دوسال اول زندگي خيلي به مادرشون وابسطه هستند.با توجه به اين موارد، زنها ترجيح دادن تو خونه بمونند و از بچه ها نگهداري كنند؛ مردا هم برن شكار .در اين شرايط ، ارزش سنجي مردها به شكاري بود ؛كه مي آوردن . يعني اگر كسي شكار بزرگتر و بهتري مي آورد؛ مورد استقبال و توجه بيشتري قرار ميگرفت.حالا اگر مردي مثل زنها خونه ميموند و كار ميكرد ، ديگه مثل بقيه مردا مورد احترام نبود.از طرفي مردا چون هر روز خودشون رو به خطر مي انداختن و غذاي قبيله رو تاميين مي كردند، خيلي احساس برتري نسبت به زنها بهشون دست داد و فكر كردن خيلي مفيدتر هستن.
يك دليل مهم و ريشه اي تر كه منشا و سرچشمه اصلي احساس برتري مرداها نسبت به زنهاست. توان و قدرت بيشتر شون هست.توجه كنيد، در طبيعت سلسه طبقات اجتماعي بين حيوانات برحسب قدرت هر كدوم تايين ميشه. يعني تو گروه شيرها يا شامپانزه ها، نرها باهم ميجنگن، هركي پيروزبشه؛ رتبه اجتماعيش و سهمش از امكانات گروه بيشتر ميشه. بشكل ساده تر درطبيعت فقط يك قانون وجود داره؛ اونم ،قانون قدرته .هركي قدرتش بيشتر امكانات و سهمش بيشتره.اين توهّم برتري مرد بر زن، اينقدر قوي بود؛ كه در تمام اديان ومذاهب و فرهنگها رسوب كرده. البته در گذشته تمدن هايي بودن؛ كه به نسبت بقيه ،براي زنها ارزش و احترارم بيشتري  قائل مي شدن. ولي بشكل كلي زنها هميشه در سطح پايين تري قرار داشتن.
تمام اين موارد باعث شد؛ زنها موجودات ضعيفي نشان داده بشن و حتي اين رو قبول كنند ، كه ضعيفا ، و براي زندگي حتما يه مرد بايد سر پرستشون باشه. .دليل نهادينه شدن اين طرز فكر و قبولش از طرف زنها سابقه چند هزارساله مرد سالاريه . شايد يه زن الان بخودش نگاه كنه؛ بگه، من همچين تفكري درباره خودم ندارم. ولي اگر به رفتار و گفتارش نگاه كنه؛ ميبينه كه خيلي زياد تحت تاثير تفكر مرد سالاري قرار داره.من يه مدته بخاطر تحقيقم، دارم به طرز صحبت زنها توجه ميكنم ؛ عجيب اينجاست كه بدون اينكه متوجه باشن؛ خودشون رو تحقير مي كنند. مثلا يه زنه داشت با شوهرش دعوا ميگرفت ؛ بهش گفت:قول ميدي عمل نميكني ، مثل زنها مي موني ديگه .
البته با توجه به تشكل هاي حمايت از حقوق زنان اين مشكلات كم كم داره كم ميشه. به اميد اين كه از بين بره.
 
اميدوارم لذت برده باشيد؛
[ پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, ] [ 2:58 ] [ حامد ]

سلام

بنام خدای من

میدونید آدم خیلی دلش میخواد اصلا بهش فک نکنه اما نمیشه .فقط میشه تظاهر کرد ،تظاهرکرد که دیگه به اون فک نمیکنی .راستشو بخوای تظاهر هم خیلی خوبه .آره واقعا خوبه چون حداقل یکم پیش خودت فک میکنی که دیگه به اون فک نمیکنی

تو عالم خودتی ،تو روز عادی ،تو وقت عادی ،تو بچه بازی های معمولی یه دفعه یکیو میبینی که اون نیست ولی شبیه اونم نیست .نمیدونم این دل چیه که دلت میخواد........

اونی که دیدی درسته اون نیست ولی باز خودتو طوری جلوی اون نشون می دی که انگار همونه انگار قرار باشه رابطه داشته باشی انگار قراره اون یه چیزی بهت بگه .ولی اونم نمیگه .اونم هیچ چیز نمیگه ادامه میده به کارایی که داشته تو اون لحظه انجام میداده .

پس به نظر من دل تاثیر میذاره

اینا  همش واسه همونیه که تورو شکوند .اینا همش واسه دلیه که طوری شکسته  که داره پیش همه گدایی میکنه ،اینا واسه بدبختی هایی که تو این راه کشیدی>>>...

(گول لباسی که تنه توست را نخور ما همه زیر ان حیوونیم )

در ضمن من یه سوال تو ذهنمه میخوام همین جا اون سولو مطرح کنم تا در پست های بعدی جوابشو بدم

سوالم اینه

 

 

چرا دختر اگر تو خيابون بلند بخنده كاره بديه.چرا اگر يه مرد لباس زنانهبپوشه تحقير ميشه، ولي يه زن كه لباس مردونه ميپوشه ؛خنده دارنيست.چرا اگربه يه مرد بگن مثل زنها ميمونه بهش بر ميخوره يه جوري كه اينگار بهش فحشدادن.ولي وقتي به يه زن بگي مثل مردا ميمونه ، ناراحت نميشه .شايد حتي خوششهم بياد.چرا تو ادبيات و متون مختلف بعضا به جاي كلمه انسانيت ميگنمردانگي يا اينكه وقتي كسي، گذشت و بخششي انجام ميده ؛ بهش ميگن خيلي مردي. در پست های بعدی جواب میدم

[ پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:زن ها چرا زن ها مقایسه مرد و زن در کارا, ] [ 2:30 ] [ حامد ]

 

سلام

بنام خدا

نمیدونم چی بگم ؛اما به کی قسم بخورم به چی؟تا باورتون بشه.

یه کاری دلت میخواد بشه دعا میکنید که بشه اما نمیشه میگن قسمت نبود

یه کاری رو دلت میخواد نشه دعا میکنی تا نشه اما میشه بازم میگن قسمت بود.

نه اینکه به قسمت اعتقاد ندارم نه نه نه..!!

دارم ولی از این خسته شدم که همون کاری که باید بشه  مردم و هرکس دیگه براش زحمتی نمیکشن  تا بشه واون کار نمیشه

و اون کاری که باید نشه هیچ زحمتی برای نشدنش نمیکشن  تا نشه بعد اون کاری که باید نشه میشه

بعد میندازن گردن خدا

آره خدا ..به خودش قسم دلم میخواد باهاش قهر کنم

اما خیلی خوبه  اون قدر خوبه که نمیشه باهاش قهر کرد .

خداجون من اینو نوشتم و نمیدونم خوشت اومد یا نه ولی تو به بزرگی خودت    کمک کن

(خدایا حق  دل پاکه   هر  که   پاکه  دل  کثیف  را  پاگ  بگردان)

از خودم

[ یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, ] [ 2:12 ] [ حامد ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

قرار بود من در این وبلاگ از خاطره هام بگم ولی نشد هر کاری کردم نمیشه دیگه از این به بعد هرچی دل تنگم خواهد مینویسم فقط لطف بفرمایید نظر یادتون نره
امکانات وب

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 32
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 22674
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1